پرسش وپاسخ های مهدوی (قسمت هفتم)
پرسش وپاسخ های مهدوی (قسمت هفتم)
پاسخ :
در قرآن به اين كه حضرت عيسى در آخرالزمان نزول مى كند، صريحاً اشاره نشده است. در قرآن آمده است: (وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ);[1] و او، سبب آگاهى به روز قيامت است (نزول عيسى، گواه نزديكى روز رستاخيز است) هرگز، در آن ترديد نكنيد و از من پيروى كنيد كه اين راه مستقيم است.
اين آيه، به آمدن حضرت عيسى در آخرالزمان، تعبير و تفسير شده است، لكن روايات زيادى داريم كه دلالت دارند بر اين كه هنگام ظهور حضرت مهدى (عج) حضرت عيسى(عليه السلام) در پشت سر آن حضرت نماز خواهند خواند و براى نصرت او تلاش خواهد كرد. جابر بن عبدالله مى گويد:
از پيامبر(صلى الله عليه وآله) شنيدم كه مى فرمود: حضرت عيسى، نازل مى شود و امير مسلمانان (منظور از امير، حضرت مهدى (عج) است) مى گويد: «بيا با تو نماز بگذاريم.». مى گويد: «نه; بعضى از شما، امام و امير بعضى ديگريد و اين، احترامى است كه خدا به اين امّت گذاشته است.».[2]
باز از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود: «از ذرّيه ى من، مهدى (عج) وقتى قيام كند، حضرت عيسى براى نصرت او مى آيد و در پشت سراو نماز مى خواند.».[3]
با توجّه به اين كه در آن زمان، حجّت خداوند در ميان مخلوقات عالم، حضرت مهدى (عج) است، بر همه واجب است كه از او پيروى كنند، نه از كس ديگر. شاهد بر اين، بيانى است كه مرحوم طبرسى در تفسير مجمع البيان فرموده اند. ايشان آورده است كه حضرت عيسى در وقت خروج حضرت مهدى (عج) نزول مى كند و در اين زمان، همه ى ملل، ملّت واحده كه همان ملت اسلام حنيف و دين ابراهيم است، مى گردند.[4]
بنابراين، تفاوتى ميان دعوت اين دو بزرگوار نيست. علاوه بر آن كه امامت و رهبرى امّت، بر عهده ى حضرت مهدى (عج) است و حضرت عيسى(عليه السلام) با آن حضرت، همراه و همگام خواهد بود و براى برپايى حكومت دينى، به دعوت و ارشاد مردم مى پردازند.
پی نوشت:
[1]. زخرف: 61.
[2]. مجمع البيان، ج 9، ص 91.
[3]. بحارالأنوار، ج 14، ص 349.
[4]. بحارالأنوار، ج 3، ص 236.
*****
پاسخ :
يكي از اموري كه پس از ظهور امام زمان ـ عليه السّلام ـ به وقوع مي پيوندد مسئله رجعت است. رجعت به معناي بازگشت مردگان به حيات دوبارة (اين دنيا) است، و اعتقاد به اين اصل، از ضروريات مذهب تشيع است،[1] هم امكان رجعت و هم وقوع آن، در آيات و روايات متعددي به اثبات رسيده و يا مورد تأييد قرار گرفته است.[2] ولي آنچه در پاسخ به اين سؤال بيشتر بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه چه افرادي رجعت مي كنند و چه كساني عقاب مي شوند و منتقمين چه گروهي هستند و نحوة مؤاخذه و انتقام آنها به چه شكلي بوده و تكليف رجعت كنندگان در قيامت چيست؟ جواب اين سؤال ها را مي توان در روايات متعددي جستجو كرد كه مضمون آنها از اين قرار است كه:ما دو دسته رجعت كننده داريم الف) كساني كه بالاترين درجه ايمان را دارند. ب) كساني كه در غايت فساد بوده و در حق اولياء مرتكب ظلم شده اند[3] و به عبارت ديگر ظالمين، منافقين و دشمنان خدا و پيامبر و اهل بيت و انبياء ـ عليهم السّلام ـ و مؤمنين و كساني كه با حق در ستيز بوده اند.[4] اين نوع رجعت را رجعت خاصه مي گويند يعني فقط گروه يا گروههاي خاصي رجعت مي كنند در مقابل رجعت عامه كه به معناي رجعت همة كساني است كه از دنيا رفته اند، كه اين نوع رجعت فقط در قيامت صورت مي گيرد ـ بنابراين به غير از دو گروه مذكور، ديگران رجعت نمي كنند مثلاً كساني كه از لحاظ ايمان بين اين دو گروه قرار دارند. علاوه بر آن اقوامي هم كه در گذشته دچار عذاب الهي شده اند، مشمول رجعت خاصه نمي شوند. همة مؤمنين رجعت كننده داراي تكليف هم هستند، اما گروه دوم ـ اگر هم داراي تكليف باشند ولي ـ قدرت بر توبه ندارند[5] چون زمان توبه آنها ـ كه همان زندگي اوليه آنها بوده ـ به پايان رسيده است. و اما در مورد نحوه مؤاخذه و اينكه در كجا و به دست چه كساني صورت مي گيرد بايد اشاره كنيم كه از اخبار اينگونه استفاده مي شود كه هنگام قيام قائم ـ عليه السّلام ـ خداوند عده اي از كساني كه مرده اند (از اولياء و شيعيان) را بر مي گرداند تا به ثواب نصرت و ياري آن حضرت برسند و از ظهور دولت او شادمان گردند، و عده اي از دشمنان آن حضرت را نيز بر مي گرداند تا از آنها انتقام گرفته شود و مقداري از عذابي را كه مستحق آن هستند (با كشته شدن به دست مؤمنين و نيز ذلت و خواري بواسطه مشاهده برتري حق) به آنها بچشانند[6] و اين موجب تشفي دل آنها مي گردد و به طور كلي رجعت براي اقامه قصاص و عدل است.[7] و اما جايي كه قصاص و انتقام در آن صورت مي گيرد جايي خاص به طوري كه از همة دشمنان در آنجا، انتقام گرفته شود، نيست بلكه نقاط مختلفي مي تواند محل انتقام گيري باشد مثلاً مدينه يا مكه يا كوفه يا هر جاي ديگري در دنيا، به عنوان نمونه در روايتي وارد شده است كه امير مؤمنان علي ـ عليه السّلام ـ و فرزندشان امام حسين ـ عليه السّلام ـ براي انتقام از بني اميه و معاويه، و آل معاويه و... رجعت مي كنند تا اينكه خداوند 30 هزار نفر از اهل كوفه و 70 هزار نفر از ساير مردم را بر مي انگيزد تا اينكه در محل صفين (همانند زمان حكومت حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ) (دشمنان و پيروان حضرت) همديگر را ملاقات كرده و تمامي دشمنان (تا نفر آخر) كشته مي شوند و پس از آن (در روز قيامت) خداي تعالي آنها را برانگيخته و همراه فرعون و آل فرعون دچار عذابي شديد مي كند.[8] و از همين جا مي توان استفاده كرد كه اين انتقام گيري و غلبه به همين دنيا اختصاص دارد و موجب نمي شود كه از عذاب قيامت در امان باشند، بلكه پس از غلبه اولياء بر دشمنان، هر دو گروه، از دنيا مي روند و دوباره همگي در قيامت زنده شده و به حسابشان رسيدگي مي شود، و به آنچه از ثواب و عقاب ـ كه استحقاق آن را دارند ـ مي رسند.[9]
براي مطالعة بيشتر به كتب ذيل مراجعه گردد:
1. بحارالانوار، ج 53،باب الرجعه.
2. . الرجعه او العودة الي الحياة الدنيا بعد الموت (سلسلة المعارف الاسلاميه) ج 1، چاپ ستاره، مركز الرسالة، قم 1418.
3. الاعتقادات، الشيخ المفيد، تحقيق عصام عبدالسيد.
4. اوائل المقالات، الشيخ المفيد، چاپ كنگره جهاني هزاره شيخ مفيد، قم.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ در مورد ياران حضرت مهدي (عج) فرمودند:
.... آري، آنان،شيران روز و نيايشگران شب اند، دلهايشان مانند پاره هاي آهن محكم و استوار است....[10]
پی نوشت:
[1] . الرجعة او العودة الي الحياة الدنيا بعد الموت (سلسلةالمعارف الاسلاميه) ج 1، ص 59، چاپ ستاره، ناشر مركز الرساله، قم 1418.
[2] . كهف/18، اعراف/155، بقره/243، نمل /82 و 84 و 87، انبياء/95، ممتحنه/13، كنزالعمال، ج 11، ص 134 ح 30924، المتقي الهندي، تحقيق الشيخ مكري حياني، الشيخ صفوة السقا، مؤسسة الرساله بيروت و تفسير القمي 1/ص 24 و 385، چاپ مؤسسة دارالكتاب ، قم، علي بن ابراهيم القمي.
[3] . تصحيح الاعتقاد، ص 90، الشيخ المفيد، تحقيق حسين درگاهي، چاپ 2 ـ 1414 چاپ دارالمفيد بيروت، و بحارالانوار ، ج 53، ص 39 ح 1 و ص 60 ح 49، مؤسسة الوفاء بيروت لبنان، 1404 هـ . ق.
[4] . بحارالانوار ، ج 53،ص 39، ح 1 و 2، ص 40، ح 7 ق، ص 41، ح 9، ص 54، ح 32،ص 65،ح 58.
[5] . انعام/158، الرجعه (مركز الرساله)، ص 90 و 98.
[6] . بحارالانوار، ج 53،ص 127.
[7] . بحارالانوار، ج 53، ص 44، ج 16، عقايد الاماميه، ص 80 و الفصول المختار، ص 153، الشيخ المفيد، چاپ كنگره جهاني هزارة شيخ مفيد، قم، 1418
[8] . بحارالانوار ، ج 53،ص 74، ح 75.
[9] . انبياء/95، عقايد الاماميه، ص 80.
[10] . بحارالانوار، ج 52، ص 386.
*****
پاسخ :
رجعت در لغت به معني بازگشت.[1] و در اصطلاح به معني بازگشت گروهي از مؤمنان خالص و عدّه اي از منافقان فاجر پيش از قيامت به اين جهان است.[2] اعتقاد به رجعت يكي از عقايد مسلّم و ترديد ناپذير شيعه است كه بر اساس آيات قرآن و احاديث معصومين ـ عليهم السّلام ـ استوار مي باشد.
علامه مظفر مي نويسد:«عقيده شيعه در رجعت بر اساس پيروي از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ چنين است كه«خداوند عده اي از كساني را كه در گذشته از دنيا رفته به همان اندام و صورتي كه داشته اند زنده كرده.» و به دنيا برمي گرداند به برخي از آنان عزت مي دهد و پاره اي را ذليل و خوار خواهد كرد و حقوق حق پرستان را از باطل پرستان مي گيرد و داد ستمديدگان را از ستم گران مي ستاند و اين جريان يكي از رويدادهايي است كه پس از قيام مهدي آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ به وجود مي آيد كساني كه پس از مردن به اين جهان باز مي گردند يا از ايمان بالا برخوردارند يا افرادي در نهايت درجة فساد»[3]
درباره كساني كه رجعت مي كنند دو دسته روايت داريم كه عبارتند از:
1. در اين قسم از روايات اسامي اشخاصي را نام مي برد همانند حضرت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ حضرت علي ـ عليه السّلام ـ حضرت امام حسين ـ عليه السّلام ـ و ساير امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ ، حضرت خضر، حضرت اسماعيل صادق الوعد و نيز جمعي از اصحاب باوفاي پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ چون سلمان، مقداد، جابر بن عبدالله انصاري، مالك اشتر و مفضّل بن عمر[4] كه به برخي از آن روايات اشاره مي شود.
بازگشت جناب سلمان:
در ضمن يك حديث جناب سلمان از وجود مقدّس رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل مي كند كه از دوازده وصيّ خود از حضرت علي ـ عليه السّلام ـ تا حضرت مهدي ـ عجّل الله تعالي فرجه الشّريف ـ با نام و لقب و اوصاف صحبت مي كند و آن گاه سلمان گريه مي كند و عرض مي كند: چگونه مي شود كه سلمان آنها را درك كند؟ مي فرمايد:«اي سلمان تو آنها را درك مي كني، و هر كس مانند تو آنها را از روي معرفت كامل دوست بدارد و از آنها پيروي كند آنها را درك مي كند .... اي سلمان! به خدا سوگند، ابليس و سپاهيانش حاضر مي شوند و همة مؤمنان خالص و كافران خالص حاضر مي شوند، قصاص ها و انتقام ها گرفته مي شود ..... اين است تأويل آيه كه مي فرمايد:«ما اراده كرده ايم كه بر كساني كه روي زمين به ضعف كشيده شده اند منّت نهيم و آنها را پيشوايان و وارثان زمين قرار دهيم .....»[5]
بازگشت جناب مقداد:
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد:«.... بيست تن از ياران قائم ـ عجّل الله تعالي فرجه الشّريف ـ از اهل يمن هستند كه يكي از آنها مقداد پسر اسود است.»[6]
امام صادق ـ عليه السّلام ـ نيز او را در ميان ياران حضرت بقية الله ـ عجّل الله تعالي فرجه الشّريف ـ نام برده است.[7]
بازگشتِ مالك اشتر يار باوفاي علي ـ عليه السّلام ـ :
حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فرمودند:«.... اي كاش در زير آسمان مالك ديگري نيز بود.»
مالك اشتر جزو ياران بقية الله است كه در رجعت زنده مي شود و از طرف آن حضرت در گوشه اي از جهان حكومت مي كند.[8]
2. دسته اي ديگر از روايات، نام رجعت كنندگان را نمي برند و به طور كلي مي گويند رجعت، همگاني نيست بلكه خصوصي است. امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد:«رجعت همگاني نيست بلكه خصوصي است و تنها كساني رجعت مي كنند كه مؤمن خالص باشند يا مشرك خالص»[9] بنابر مفاد اين روايت و روايات هم خانواده اش مؤمنان خالص و مشركان خالص رجعت مي كنند اما اينكه آيا همة كساني كه رجعت مي كنند به تفصيل اسم برده باشد و به ترتيب همه را از مؤمن خالص تا شرك ناب ذكر كرده باشند چنين چيزي در متون اسلامي نداريم و انتظار هم نمي رود يك به يك همه را ذكر كنند از اينرو اشخاص بزرگي چون اباذر و عمار ياسر، بلال و ابراهيم اشتر، بعيد نيست رجعت كنند چون روايات شرط رجعت را مؤمن ناب بودن يا مشرك خالص بودن ذكر كردند و اگر اباذر و عمار ياسر مؤمن ناب نباشند پس چه كساني مؤمن نابند؟!
پس با توجه به آنچه گفته شد از ميان كساني كه رجعت مي كنند به صراحت از اشخاصي چون سلمان، مقداد، مالك اشتر و ..... نام برده شده است و اشخاصي ديگر چون اباذر و ابراهيم اشتر و عمار ياسر دور از ذهن نيست كه رجعت كنند چون شرط رجعت كردن طبق روايات مؤمن ناب و يا مشرك ناب بودن است.
براي اطلاعات بيشتر به كتاب، رجعت محمد خادمي شيرازي مراجعه نماييد.
پی نوشت:
[1] . فرهنگ عميد، ج 1، ص 522، به نقل از داستان هايي از بازگشت ائمه به اين دنيا، سيد عبدالله حسيني، انتشارات مهدي يار، چاپ اوّل، چاپ محمد، ص 11.
[2] . مجمع البحرين، ج 4، ص 333، به نقل از داستان هايي از بازگشت ائمه به اين دنيا. ص 11.
[3] . محمد رضا مظفر، عقايد الامامية، ترجمه علي رضا مسجد جامعي، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ص 294.
[4] . علي رضا رجالي تهراني، يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشّريف ـ ، انتشارات نبوغ، چاپ پنجم، چاپخانه باقري، ص 266.
[5] . مرحوم مجلسي، بحارالانوار، ج 53، مؤسسه الوفاء، بيروت لبنان، ص 143.
[6] . همان، ص 91.
[7] . داستان هايي از بازگشت ائمه به اين دنيا، سيد عبدالله حسيني، انتشارات مهدي يار، چاپ محمد، ص 94، بحار، ج 53، ص 91.
[8] . بحارالانوار، ج 53، موسسه الوفاء بيروت، ص 91.
[9] . علي رضا رجالي تهراني، يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان ـ عجّل الله تعالي فرجه الشّريف ـ ، انتشارات نبوغ، چاپ پنجم، ص 266، تفسير برهان، سيد هاشم بحراني، ج 2، ص 408.
*****
پاسخ :
«رجعت» از جملة مسائل اعتقادي مذهب شيعه است. و يكي از ضروريات تشيع به شمار مي رود. ما در اين بحث و در جواب به سؤال پرسشگر محترم، ابتدا رجعت را معنا كرده و سپس مطالبي كه در رابطه با رجعت امام حسين ـ عليه السلام ـ است را بيان مي كنيم، و در پايان به نتيجه گيري مي پردازيم. رجعت در لغت به معناي بازگشت مي باشد. در قاموس اللغة معناي رجعت را «بازگشت به دنيا»[1] بيان كرده است. اما از نظر اصطلاحي عبارتست از: «بازگشت رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ و ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ و همچنين كافران و دشمنان خاندان پيامبر به دنيا پيش از قيامت و پس از ظهور مهدي (عج) و حكومت آن بزرگواران در اين جهان.»[2]
در كتاب رجعت از نظر شيعه آمده است كه «عقيده به بازگشت ائمه معصومين و دو گروه از اين امت ـ مؤمنين محض و كافرين محض ـ پس از ظهور حضرت ولي عصر (عج) را رجعت مي نامند.»[3]
رجعت امام حسين ـ عليه السلام ـ و حكومت آن حضرت: در اين رابطه احاديث و مطالب فراواني نقل شده است كه ما به برخي از آنها اشاره مي كنيم. شيخ حر عاملي به نقل از تفسير علي بن ابراهيم قمي مي نويسد: «... خدا امامان را از نسل امام حسين ـ عليه السلام ـ قرار (داده) و پس از مرگ او را به دنيا برگرداند و ياريش كند تا دشمنانش را بكشد. و سلطنت روي زمينش دهد.»[4]
سعد بن عبدالله در كتاب «مختصر البصائر» از معلي بن خنيس و زيد شحام نقل مي كند كه گفتند: حضرت صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «اوّل كسي كه در رجعت بر مي گردد حسين ـ عليه السلام ـ است، به قدري در دنيا بماند كه ابروهايش روي چشمانش را بگيرد»[5] علامه مجلسي از قطب راوندي از امام باقر ـ عليه السلام ـ از امام حسين ـ عليه السلام ـ روايت كرده كه فرمود: «پس اول كس كه زمين شكافته شود و او بيرون آيد پيش از قيامت من باشم... پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ شمشير خود را به دست قائم آل محمد ـ عليهم السلام ـ بدهد، پس ما بعد از آن آن قدر در روي زمين بمانيم كه خدا خواهد.»[6] بعد از نقل اين حديث علامه مجلسي مي نويسد: «در احاديث معتبره وارد شده است كه: اوّل كسي كه در رجعت زنده مي شود و بر مي گردد حضرت امام حسين ـ عليه السلام ـ مي باشد و آن قدر در زمين پادشاهي كند كه موهاي ابروي مباركش در روي چشم مباركش افتد.»[7] احاديث در اين زمينه بسيار زياد است و علامه مجلسي و شيخ حر عاملي احاديث رجعت امام علي امام حسين ـ عليهما السلام ـ را متواتر مي دانند.[8]
مدت حكومت امام حسين ـ عليه السلام ـ : در اين زمينه هم روايات متعددي ذكر شده كه بعضاً در رابطه با طول حكومت با يكديگر اختلاف دارند. شيخ حر عاملي در دليل شصت و يكم در رابطه با رجعت مي نويسد: «شيخ طوسي در آخر كتاب غيبت از جابر جعفي نقل مي كند كه حضرت باقر ـ عليه السلام ـ فرمود: « به خدا يكي از ما اهل بيت بعد از مرگ سيصد سال سلطنت مي كند. نه سال هم اضافه مي كند» گفتم كي؟ فرمود بعد از حضرت قائم... پرسيدم حضرت قائم در عالم چند سال سلطنت مي كند؟ فرمود: نوزده سال سپس منتقم خارج شود...
شيخ حر عاملي بعد از بررسي اين حديث مي گويد: بعيد نيست كه منتقم حضرت امام حسين ـ عليه السلام ـ باشد.»[9] علامه مجلسي در كتاب «رجعت» مي نويسد: «در روايتي وارد شده است كه: حضرت امام حسين ـ عليه السلام ـ بعد از حضرت صاحب الأمر ـ عليه السلام ـ سيصد و نه سال پادشاهي جميعِ روي زمين خواهد كرد...»[10] در برخي از روايات مدت حكومت آن حضرت چهل سال بيان شده، حديثي از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت شده در «منتخب البصائر» كه حضرت مي فرمايد: «اوّل كسي كه در رجعت بر مي گردد حضرت حسين بن علي ـ عليه السلام ـ است و مكث مي كند در زمين چهل سال...»[11] و در حديثي ديگر از امام صادق ـ عليه السلام ـ مدت فرمانروائي امام حسين ـ عليه السلام ـ را در رجعت 40 هزار سال بيان فرموده است.[12]
نتيجه گيري: اصل رجعت از نظر شيعه محقق خواهد شد. امّا بين علماي شيعه درباره كيفيت رجعت و مدت حكومت ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ ، اختلاف نظر وجود دارد. ولي در اصل موضوع اتفاق دارند.
«احاديث در رجعت علي ـ عليه السلام ـ و امام حسين ـ عليه السلام ـ از لحاظ مفهوم در حد قابل قبول است و در باقي ائمه هم روايات زياد است و كيفيت رجوع آنها... تمامي علم آن با خداي سبحان و اولياي عظام او مي باشد.»[13] «اخبار در رجعت اميرالمؤمنين و حسين ـ عليهما السلام ـ و رجعت حضرت رسول ـ صلي الله عليه و آله ـ متواتر است... اما خصوصيات رجعت، اخبار در آن مختلف است و ضرورت و لزومي در تحقيق اين خصوصيات نيست بلكه ايمان و اعتقاد اجمالي بر آن كفايت مي كند و اختلاف اخبار در خصوصيات يك چيزي باعث انكار اصل آن نمي شود.»[14] اعتقاد به جزئيات رجعت از جلمه ضروريات نيست، آنچه كه ضروري مذهب است رجعت ائمه ـ عليهم السلام ـ و تشكيل حكومت اسلامي است... اما مدّت زمان حكومت چقدر است اعتقاد به مقدار معيني، وجوبي ندارد.»[15]
منابع جهت مطالعه بيشتر:
«الاِيقاظ من الهجمه بالبرهان علي الرجعة» ترجمه احمدجنتي و كتاب رجعت محمدباقر مجلسي و كتاب رجعت محمد خادمي شيرازي.
در اصول كافي از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ روايت شده كه:
«قال الله و ما تقرب الي عبد بشي احبّ إليّ مما افترضت عليه»
نزديك نشده است بنده به سوي من به سبب عملي كه محبوب تر باشد نزد من از آنچه راكه واجب نمودم بر او» يعني هچ چيز مثل اداي واجبات نزديك كننده بنده به سوي پروردگارش نيست.[16]
پی نوشت:
[1] . نجم الدين طبسي، رجعت از نظر شيعه، 1400 قمري، ص 15، به نقل از قاموس اللغة.
[2] . محمدرضا طبسي نجفي، شيعه و رجعت ترجمه حضرت آيت الله سيدمحمد ميرشاولد، چاپ اول، قم، مركز انتشارات دارالنشر اسلام، قم 1376، ص 13.
[3] . نجم الدين طبسي، پيشين، ص 15.
[4] . شيخ حر عاملي، الايقاط من الهجمه بالبرهان علي الرجعة، ترجمه احمد جنتي، قم المطبعة العلمية، 1341، ص 345.
[5] . شيخ حر عاملي، پيشين، ص 358.
[6] . محمدباقر مجلسي، رجعت، چاپ اول، تهران، انتشارات رسالت قلم، 1368، ص 102.
[7] . همان، ص 104، اين حديث عيناً از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت شده مراجعه شود به: كتاب شيعه و رجعت، محمدرضا طبسي نجفي، ترجمه ميرشاولد، چاپ اول، مركز انتشارات دارالنشر اسلامي، قم، 1376، ص 138، به نقل از تفسير برهان.
[8] . علامه مجلسي، پيشين، ص 117، شيخ حر عاملي، پيشين، ص 46.
[9] . شيخ حر عاملي، پيشين، ص 345، در روايتي ديگر شبيه به همين روايت مدت سلطنت امام حسين ـ عليه السلام ـ را 309 سال ذكر كرده و آنجا لقب المنتصر را براي امام(ع) به كار برده، مراجعه شود به كتاب «بيداري امت در اثبات رجعت»، آيت الله سيدمحمد مهدي اصفهاني، ترجمه ابوالقاسم سحاب، چاپ اول، انتشارات علمي، 1331، ص 34.
[10] . محمدباقر مجلسي، پيشين، ص 104.
[11] . آيت الله سيدمحمد مهدي اصفهاني، پيشين، ص 37.
[12] . محمد خادمي شيرازي، رجعت، چاپ اول، تهران، مؤسسه نشر و تبليغ، 1365، ص 190 به نقل از تفسير برهان، ج 2، ص 408.
[13] . سيدمحمد مهدي اصفهاني، پيشين، ص 46.
[14] . همان، ص 53.
[15] . نجم الدين طبسي، پيشين، ص 127.
[16] . عبدالحسين دستغيب، «82 پرسش» چاپ هفتم، دفتر انتشارات اسلامي، سال 1375، ص 5188.
*****
پاسخ :
در آغاز لازم است تعريفي روشن از (رجعت) آورده، بعد جايگاه اعتقادي آن را از منظر عقل تحليل و در پايان، فلسفه و حكمت رجعت بيان خواهد شد.
رجعت در لغت به معناي يك بار بازگشتن است[1] و در اصطلاح علم كلام در عقيده شيعيان عبارت است از اينكه: خداوند گروهي از اموات را در هنگام ظهور حضرت مهدي آل محمد (عج) به همان صورتي كه در عالم ماده داشتند به دنيا بر ميگرداند، گروهي را عزيز و گروهي را ذليل ميكند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه داده، داد مظلومان را از ستمگران ميگيرد.[2]
رجعت با اندك فاصله بعد از ظهور ولي عصر(عج) و پيش از شهادت آن حضرت و برپاشدن قيامت واقع خواهد شد. و بازگشت به دنيا طبق روايات اختصاص به مؤمن خالص و كافر خالص دارد. كما اينكه امام صادق _ عليه السلام _ در اين باره فرموده: بازگشت به دنيا عمومي نيست بلكه اختصاص دارد به كساني كه به مرتبه ايمان كامل و يا شرك محض رسيدند.[3] ولي بازگشت گروه مؤمنان اختياري است چنانچه امام صادق _ عليه السلام _ ميفرمايد: هنگام ظهور حضرت مهدي (عج) (فرشتگان الهي) بر قبر اهل ايمان وارد ميشوند و به او ميگويند: اي اهل ايمان همانا صاحب و مولايت ظهور كرده است، اگر خواستي با اختيار و اراده خود به او ميپيوندي و يا در جوار كرامت و رحمت پروردگارت باقي بماني.[4]
بعد از ذكر مقدمه فوق اذعان ميداريم كه آري رجعت از ديدگاه عقل نيز ممكن و قابل پذيرش است، زيرا قدرت بينهايت خداوند ايجاب ميكند كه همانگونه كه توانسته است انسان را از نطفه به وجود آورده، پس از مردن نيز ميتواند او را دوباره به دنيا بازگرداند. زيرا قدرت خداي متعال بر همه ممكنات احاطه دارد و احدي از پيروان اديان آسماني در اين امر ترديد نداشته است.
بنابراين اگر كسي بخواهد امكان رجعت را انكار كند، بايد به يكي از دو امر گردن نهد: يا قبول كند كه زنده شدن مردگان حتي در روز رستاخيز به طور كلي محال است كه التزام به اين امر مخالف اصل پذيرفته شده عقلي و ديني _ معاد _ است. يا اينكه قدرت خداوند را نسبت به زنده كردن مردگان نفي كند در حالي كه هيچ شكي در قدرت خداوند هم وجود ندارد. بلكه اين مطلب نسبت به امتهاي گذشته بارها تحقق يافته است، و با توجه به اين كه دو فرض فوق، هر دو باطل هستند ميتوان گفت هم قابليت قابل يعني زنده شدن و بازگشت به دنيا و هم فاعليت فاعل، يعني قدرت خداوند محرز و غيرقابل انكار است.
با توجه به اينكه هيچ دليل متقني بر غيرممكن بودن رجعت وجود ندارد انكار آن بدون دليل سفسطه برخلاف اصول مسلم فلسفه است. شيخ الرئيس ابوعلي سينا كلام معروفي دارد، ميفرمايد: هر مطلبي كه به گوش شما ميرسد تا مادامي كه برهان قطعي بر بطلان آن اقامه نشده است آن را در ظرف امكان قرار بدهيد.
در حقيقت بحث از نوع بحث قيامت است و به همان دلائلي كه روز رستاخيز ثابت ميشود امكان رجعت نيز قابل اثبات است و علاوه بر آن ادله جداگانهاي هم دارد، بنابراين هر گونه ترديد در مورد امكان رجعت منجر به ترديد نسبت به قيامت ميشود.
حضرت آيت الله مكارم شيرازي (دام عزه) فرمودند: بدون ترديد احياي گروهي از مردگان در اين دنيا از محالات نيست همان طوري كه احياي جميع انسانها در قيامت كاملا ممكن است و تعجب از چنين امري همچون تعجب گروهي از مشركان جاهليت از مسئله معاد است و سخريه در برابر آن همانند سخريه آنها در مورد معاد ميباشد، چرا كه عقل چنين چيزي را محال نمي بيند، و قدرت خدا آن چنان وسيع و گسترده است كه همه اين امور در برابر آن سهل و آسان است.[5]
گذشته از اينها بهترين دليل بر امكان يك چيز وقوع آن چيز است. هم چنانكه قرآن كريم بازگشت گروهي از مردگان امتهاي گذشته را با صراحت بيان فرموده است و تمامي مفسرين شيعه و سني در كتابهاي تفسيريشان ذكر كردهاند. با وجود اين حقيقت مسلم ديگر جاي ترديدي نسبت به رجعت باقي نميماند.
فلسفه رجعت و بازگشت به دنيا
با استفاده از آيات و روايات كه در باب رجعت وارد شده است، به چند حكمت اشاره ميكنيم:
1. رسيدن به تكامل: عالم دنيا ظرف فعليت يافتن قوه ها و تكامل استعدادها است و براي رسيدن به آخرت خلق شده است.[6] تا موجودات ارزنده خويش را در دامن خود پرورش داده به تكامل مطلوب برساند، اما از آنجايي كه عدة از مؤمنان خالص به خاطر موانع و مرگهاي غيرطبيعي از ادامه اين مسير معنوي باز ماندهاند. حكمت خداي حكيم ايجاب ميكند كه آنان به دنيا برگردند و سفر تكاملي خود را به پايان برسانند. چنانچه امام صادق _ عليه السلام _ ميفرمايد: هر مؤمني كه كشته شده باشد به دنيا بر ميگردد تا _ بعد از زندگي مجدد _ به مرگ طبيعي بميرد و هر مؤمني كه مرده باشد بدنيا بر ميگردد تا كشته شود (و به ثواب شهادت برسد).[7]
2. كيفر دنيوي: گروهي از منافقان و جباران سرسخت علاوه بر كيفر خاص خود در رستاخيز بايد مجازاتهايي در اين جهان، نظير آنچه بعضي از اقوام سركش ديدند، ببينند و... و ممكن است آيه شريفة: و حرام علي قرية اهلكناها انهم لا يرجعون:[8] يعني حرام است بر اهل شهرهاي كه بر اثر گناه نابودشان كرديم، كه بازگردند، آنها هرگز باز نميگردند.
نيز اشاره به همين معنا باشد چرا كه عدم بازگشت را در مورد كساني ميگويد كه در اين جهان به كيفر شديد خود رسيدند و از آن روشن ميشود گروهي كه چنين كيفرهايي را نديدند بايد بازگردند و مجازات شوند.[9]
بنابراين هدف از بازگشت مجدد اين دو گروه، تكميل يك حلقه تكاملي براي دسته اول و تنزل به پستترين درجة ذلت براي دستة دوم است و با توجه به اينكه رجعت عمومي نيست و اختصاص به مؤمنان خالص و كافران محض دارد، چنانچه امام صادق _ عليه السلام _ فرمود: رجعت جنبة عمومي ندارد، بلكه اختصاص دارد به كساني كه به ايمان كامل و شرك خالص رسيده باشند.[10] معلوم ميشود كه اين دو مورد از حكمتهاي اساسي رجعت است.
3. ياري دين و شركت در تشكيل حكومت عدل جهاني
از آيات و روايات متعدد استفاده ميشود كه دين اسلام بر همه اديان و مكاتب موجود بشري غلبه گرديده حكومت عدل الهي به دست توانمند و با كفايت قائم آل محمد _ صلي الله عليه و آله _ جهانگير ميشود، خداوند ميفرمايد: همانا ما فرستادگان خويش و مؤمنان را در دنيا و روزي كه شاهدان برخيزند، ياري خواهيم كرد.[11]
از ظاهر اين آيه استفاده ميشود كه اين نصرت دسته جمعي انجام ميشود نه به صورت فردي اما از اين كه چنين نصرتي تا هنوز تحقق پيدا نكرده است، قطعاً در آينده محقق خواهد شد، زيرا وعده الهي تخلف ناپذير است. لذا امام صادق _ عليه السلام _ در تفسير همين آيه ميفرمايد: به خدا سوگند اين نصرت در رجعت است چرا كه بسياري از پيامبران و ائمه _ عليهم السلام _ در دنيا كشته شدند و كسي آنها را ياري نكردند؟ و اين مطلب در رجعت تحقق خواهد يافت.[12]
و نيز امام باقر _ عليه السلام _ در تفسير آيه مباركه: هو الذي ارسل...: يعني او كسي است كه رسول خود را با دين حق براي هدايت بشر فرستاد تا او را بر همه اديان پيروز گرداند. فرموده: يظهره الله عزوجل في الرجعه:[13] يعني خداوند دين حق را در رجعت بر ساير اديان برتري ميدهد.
4. انتقام و قصاص مستقيم
چه بسا افرادي در اين دنيا بودند كه از تمامي حقوقشان به عنوانهاي مختلفي محروم گشته و مظلومانه به قتل رسيدهاند بدون اينكه حق او گرفته شده باشد، از حكمتهاي رجعت اين است كه خداوند، هر دو طرف را به دنيا بر ميگرداند تا شخص مظلوم به دست خود داد خود را از ظالم بگيرد. از امام كاظم _ عليه السلام _ نقل شده كه فرمود: مردمي كه مرده اند به دنيا بازگشت خواهند كرد تا انتقام خود را بگيرند، به هر كس آزاري رسيده به مثل آن قصاص ميكند و هر كس خشمي ديده بمانند آن انتقام ميگيرد و هر كس كشته شد، قاتل را به دست خود به تقاص خون خود ميكشد و براي اين منظور دشمنان آنان نيز به دنيا بر ميگردند تا آنها خون ريخته شده خود را تلافي كنند و بعد از كشتن آنها سي ماه زنده ميمانند، سپس همگي در يك شب ميميرند، در حالي كه انتقام خون خود را گرفته و دلهايشان شفا يافته است، دشمنان آنها به سختترين عذاب دوزخ مبتلا ميشوند.[14]
براي مطالعه بيشتر:
1. شيعه و رجعت، آيت الله محمدرضا طبسي، نجفي، ترجمه آيت الله سيد محمد ميرشاه ولد، دار النشر اسلامي، 1376، كل كتاب.
2. رجعت، محمدرضا ضميري، نشر موعود، تهران، چ دوم، 1380.
امام صادق _ عليه السلام _ فرمودند:
از ما نيست كسي كه به بازگشت ما ايمان نداشته باشد و...
(بحار الانوار، ج 53، ص 92)
پی نوشت:
[1] . ابن منظور، لسان العرب، نشر ادب الحوزه، 1405 ق، ج 8، ص 114.
[2] . شيخ مفيد، اوائل المقالات، مكتبه الداوري، ص 89.
[3] . بحراني، سيدهاشم، البرهان في تفسير القرآن، تهران، آفتاب، ج 2، ص 408.
[4] . محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، بيروت، موسسه الوفاء، ج 53، ص 52.
[5] . تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، آفتاب 1368 ش، ج 15، ص 556.
[6] . نهج البلاغه، ح 463، ترجمه محمد دشتي، نشر نسيم حيات، 1379.
[7] . بحار، ج 53، ص 40.
[8] . انبياء، 59.
[9] . تفسير نمونه، ج 15، ص 560، تاريخ نشر، 1362.
[10] . محمدرضا ضميري، رجعت، ص 55، نشر موعود، تهران، چ دوم، 1380 ش.
[11] . مؤمن، 51.
[12] . يزدي حائري، شيخ علي، الزام الناصب، قم، موسسه مطبوعاتي حق بين، 1397 ق.
[13] . بحار، ج 53، ص 64.
[14] . علي دواني، مهدي موعود، ترجمه ج 13، ص 1188، دار الكتب الاسلاميه،چ 27، 1375.
*****
پاسخ :
قبل از پرداختن به پاسخ، تذكر چند مطلب اساسي را لازم ميدانم:
1 . بايد توجه داشت كه موضوع رجعت و بازگشت به دنيا، يك امر تعبدي است كه دلائل نقلي از آيات و روايات بر اثبات آن اقامه گرديده است.
2 . آنچه براساس دلائل قرآني و روائي، قطعي و مسلم است، اصل مسأله رجعت في الجمله است كه جز مسلمات اعتقادات مذهب شيعه به شمار ميرود اما جزئيات و خصوصيات دقيق مسأله، به طور كامل، روشن نگرديده است.
3 . در مورد اينكه چه كساني رجعت ميكنند؟ در روايات يك قاعده كلي بيان شده است و آن اينكه امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: بازگشت به دنيا براي همه نيست بلكه اختصاص به عده خاصي دارد كساني مجدداً به دنيا برميگردند كه يا از نظر ايمان به درجة خلوص رسيده باشند.»[1] و يا به حد شرك خالص رسيده باشند. و نيز ميفرمايد: «بازگشت به دنيا مخصوص به مؤمنين خالص و كفار محض ميباشد غير از اين دو گروه، ديگران به دنيا برنميگردند تا روز قيامت.»[2]
بنابراين چون موضوع بازگشت مجدد به دنيا يك خبر غيبي است، ما در شناخت جزئيات قضيه و تطبيق آن قاعده بر مصاديق خاص، هيچ راهي نداريم جز تمسك به دلائل نقلي تعبدي و گفتار ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ كه خداوند آنان را به علوم غيبي و اسرار آفرينش آگاه نمودهاند كه ذيلاً به اين روايات ميپردازيم.
رجعت پيامبران ـ عليهم السّلام ـ : روايات مربوط به بازگشت انبياء و پيامبران ـ عليهم السّلام ـ چند دسته ميباشد:
1 . رواياتي كه به ظهور عام، موضوع بازگشت انبياء ـ عليهم السّلام ـ را مطرح نموده است نظير:
الف) امام صادق ـ عليه السلام ـ در ذيل آيه 80 آل عمران «و اذ اخذ الله ميثاق النبيين...لتؤمنن به و تنصرنه»
ميفرمايد: «ما سبعت الله نبيا من لدنم آدم فهم اجراً الا و يرجع الي الدنيا و ينصر اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ و هو قوله تعالي «لتؤمنن به» برسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ «و تنصرنهظ اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ »[3]خداوند از زمان پيدايش آدم تا كنون پيامبري نفرستاده است مگر اينكه آنان را به دنيا بازگرداند تا در ركاب اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ شمشير زنند و او را ياري نمايند و مراد از آيه مباركه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و علي ـ عليه السلام ـ است.
ب) امام صادق ـ عليه السلام ـ در تفسير آيه 51 سوره غافر «انا تبصرنا رسلنا و الذين آمنو في الحياة الدنيا» ميفرمايد: «به خدا سوگند اين آيه در زمان رجعت عملي خواهد شد آيا نميدانيد كه پيامبران در دنيا ياري نشدند و كشته شدند و نيز ائمه ـ عليهم السّلام ـ كشته شدند و نصرت نشدند. اين ياري و پيروي در رجعت تحقق خواهد يافت.»[4]
2 . رواياتي كه با ذكر عدد خاص رجعت انبيا را يادآور شده است. امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: هنگامي كه امام حسين همراه با ياران شهيدش رجعت ميكنند تعداد هفتاد پيامبر نيز با او رجعت مينمايند همچنانكه با موسي بن عمران هفتاد پيامبر همراه بودند.»[5]
3 . رواياتي كه از بعضي پيامبران به طور خاص نام برده است نظير: دانيال پيامبر و يونس پيامبر، الياس پيامبر[6] كه در بعضي از روايات از آنان نام برده شده است امام صادق ـ عليه السلام ـ به نقل از امام خميني در روز عاشورا مي فرمايد: همانا دانيال و يونس[7] هر دو در زمان رجعت اميرالمؤمنين به دنيا باز ميگردند و اقرار به رسالت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مينمايند و 70 نفر همراه آنان برانگيخته ميشوند.»[8]
همچنين از حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ ياد شده است و در روايات از وي به عنوان يكي از بزرگترين ياران و مقامات حكومتي حضرت مهدي و وزير دست راست وي نام برده است.[9] (البته بنابر اينكه بازگشت عيسي ـ عليه السلام ـ را ما جزء رجعت بحساب آوريم والّا حضرت عيسي نمرده است تا دوباره زنده شود بلكه رجعت او كه در روايات بكار رفته است از باب بازگشت به صحنة زندگي طبيعي و عادي دنيا ميباشد.) همچنين قضيه خضر نبي ـ عليه السلام ـ
رجعت ائمه ـ عليهم السّلام ـ : رواياتي كه رجعت ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ را بيان نموده است نيز دو دسته ميباشد:
دسته اول، رواياتي كه بطور عام، رجعت را براي همه ائمه ـ عليهم السّلام ـ ثابت ميكند و بيشتر در قالب زيارات و ادعيه وارد شده است.
اما روايات:
الف) امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: ليس منا لم يؤمن بكرتنا»[10] از ما نيست كسي كه اعتقادي به بازگشت و و رجعت ماها نداشته باشد.
ب) امام صادق ـ عليه السلام ـ : «هيچ امامي نيست مگر اينكه در زمان خاص خودش رجعت مينمايد و با او نيكوكاران و بدكاران زمانش نيز رجعت ميكنند تا افراد مؤمن از كافر مشخص و جدا شوند.»[11]
ج) امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ : «يرجع اليكم بنبيكم و اميرالمؤمنين و الائمه»[12] پيامبر شما و اميرالمؤمنين و امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ به سوي شما مجدداً باز ميگردند.
اما زيارت و ادعيه:
1 . امام هادي ـ عليه السلام ـ در زيارت جامعه كبيره ميفرمايد: «... مؤمن بايابكم مصدق برجعتكم ... و احياني في رجعتكم... و جعلني ممن... يحشر في زمرتكم و يكر في رجعتكم ... و تقرعينه غداً برؤيتكم»[13]
2 . امام صادق ـ عليه السلام ـ در زيارت وارث (امام حسين ـ عليه السلام ـ ) ميفرمايد: «اني بكم مؤمن و بايابكم موقن»[14] ما به آمدن شما يقين و ايمان داريم.
3 . امام صادق ـ عليه السلام ـ به ابي حمزه ثمالي در زيارت حضرت عباس ميفرمايد: «اني بكم و بايابكم من المؤمنين»[15] به شما و بازگشت شما ايمان داريم.
4 . امام صادق ـ عليه السلام ـ در مورد زيارت هر يك از ائمه و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ميفرمايد: «اني بكم لمن القاتلين بفضل كم و مقر برجعتكم»[16] ما بفضل و بازگشت شما اقرار داريم.
5 . امام زمان(عج) در دعاي رجبيه كه از ناحيه مقدسه صادر شده است بوسيله حسين بن روح ميفرمايد: «حتي العود الي خضرتكم و الفوز في كرتكم»[17]
دسته دوم: رواياتي كه در آن بعضي از معصومين ـ عليهم السّلام ـ نام برده شدهاند:
1 و 2: پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و علي ـ عليه السلام ـ امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: «ان رسول الله و علياً سيرجعان»[18] همانا پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ رجعت مينمايند. امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ نيز ميفرمايد: «يرجع اليكم بينكم و اميرالمؤمنين»[19]
3 . امام حيسن ـ عليه السلام ـ بعنوان اولين رجعت كننده، امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: «اول من يرجع الي الدنيا الحسين بن علي»[20] اولين كسي كه به دنيا بازميگردد حسين بن علي است و نيز ميفرمايد: «اول من تنشق الارض عنه و يرجع الي الدنيا الحسين بن علي ـ عليهما السّلام ـ»[21]
رجعت دشمنان اهل بيت و كفار براي انتقام:
1 . امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: «يعني هنگام ظهور حضرت مهدي خداوند همه كساني كه آزار و اذيت مؤمنين ميپرداختند را به همان صورت اصلي آنان باز ميگرداند تا از آنها بوسيله مؤمنين انتقام گرفته شود.»[22]
2 . امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: دشمنان را در زمان رجعت باز ميگردانند تا آنها را بقتل برسانند و بوسيله دلهاي مومنين ستمديده تشفي پيدا كند.»[23]
رجعت ياران حضرت مهدي(عج): در برخي از افراد و گروههاي خاصي نام برده شدهاند مثل: سلمان، مقداد، مالك اشتر ، ابورفانه انصاري و اصحاب كهف[24]، شعيب بن صالح،[25] مفضل بن عمر،[26] عبدالله بن شريك[27] اسماعيل فرزند امام صادق،[28] مؤمن آل فرعون[29] عمران بن اعيني و مسير بن عبدالعزير[30] و حارث و عقيل و جبير و[31]....
منابع براي مطالعه بيشتر به كتابهاي ذيل مراجعه نماييد:
1 .چشم اندازي به حكومت مهدي، نجم الدين طبسي، چاپ اول، 1380، بوستان كتاب،قم.
2 . داستانهايي از بازگشت ائمه به دنيا، سيد عبدالحسين،چاپ اول، 1379، انتشارات مهدي يار، قم.
حديث:
امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد:
پروردگارا اگر بين من و امام زمان(عج) مرگ جدايي انداخت پس خارج كن مرا از قبر در حاليكه كفن خود را بر تن كرده و شمشير و نيزهام را در دست گرفته دعوت امام زمان(عج) را لبيك گويم.»
دعاي عهد
پی نوشت:
[1] . بحارالانوار، ج 53، ص 39، حديث 1، مطبعة الاسلاميه، (1388 هـ . ق) تهران.
[2] . معجم احاديث الامام المهدي، علي كوراني، و ديگران، ج 4، ص 83، شماره 1153، طبع اولي 1411 هـ، مؤسسه المعارف الاسلاميه، قم.
[3] . الشيعة و الرجعة، ج 2، ص 92، محمدرضا طبسي، چاپ دوم،مطبعة الحيدرية ، 1395 هـ . ق، نچف اشرف.
[4] . معجم احاديث الامام المهدي، ج 5، ص 384.
[5] . مجمع احاديث الامام المهدي،ج 3، ص 89،شماره 1158.
[6] . مجمع التجري، ص 316، «به نقل از بامداد بشريت»، ص 123، محمد جواد طبسي، چاپ اول 1381، دفتر تبليغات اسلامي.
[7] . در نقل بحار به نقل از خرايج و الجرايح بحال يونس، يوشع ذكر شده است، رك بحار، ج 53، ص 62.
[8] . الخرائج و الجرايح، قطب الدين راوندي، متوفاي 573 هـ . طبع دوم، 1411 هـ، 1991 م مؤسسه النور للمطبوعات، بيروت.
[9] . مجمع احاديث الامام المهدي، ج 1، ص 530.
[10] . مجمع احاديث الامام المهدي، ج 4، ص 84، شماره 1154، و بحار ج 53، ص 92، حديث 101.
[11] . الايقاظ من الهجمه بالبرهان علي الرجعه، شيخ حرعاملي، ص 332، حديث 112 طبع اول،1422 ق، 1380 ش، نشر دليل ما، قم.
[12] . معجم احاديث الامام المهدي، ج 5، ص 327، شماره 1763.
[13] . بحار، ج 2، ص 131، و مفاتيح الجنان جيبي، ص 910، ترجمه موسوي دامغاني،چاپ پنجم، 1376، فيض كاشاني. [14] . بحار،ج 101، ص 200، و مفاتيح الجنان جيبي، شيخ عباس قمي، ص 705
[15] . بحار، ج 101، ص 277.
[16] . همان، ج 100، ص 189.
[17] . مفاتيح الجنان، ص 227، و الزام الناصب، ج 2، ص 357، شيخ علي يزدي حائري، طبع دوم، 1362 ش، مكية الرضي، قم.
[18] . بحار، ج 53، ص 39.
[19] . معجم احاديث الامام المهدي، ج 5، ص 327، شماره 1763.
[20] . همان، ج 5، ص 328، شماره 1766.
[21] . ميزان الحكمه، محمد ريشهري، ج 4، ص 58، شماره 6932، چاپ مكتبه الاعلام الاسلامي، 1362 ش.
[22] . معجم احاديث الامام المهدي، ج 4، ص 95، شماره 1162.
[23] . همان، ج 5، ص 214، شماره 1638.
[24] . بحار، ج 5، ص 90، حديث 95.
[25] . الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 211.
[26] . معجم احاديث الامام المهدي، ج 4، ص 98، شماره 1165.
[27] . اثبات الهداة، حر عاملي، ج 3، ص 561،بي تا، بي نا.
[28] . چشم اندازي به حكومت مهدي. ص 95.
[29] . دلائل الامامه، ص 247.
[30] . ميزان الحكمه، ج 4، ص 58، شماره 6934.
[31] . بحار، ج 41، ص 296، الشيعة و الرجعه، ج 1، ص 158.
*****
پاسخ :
جهت يافتن پاسخ مورد نظر، بررسي چند نكته ضروري است:
الف) چه كساني به دنيا باز مي گردند؟
در ادبيّاتِ معارفِ شيعه، چنين آمده است كه: پس از ظهور حضرت مهدي (عج) عده اي از خالص ترين مؤمنان و پليدترين كافران به دنيا «بازگشت» مي نمايند. چنين بازگشتي را «رَجعت» مي نامند و صرفاً شاملِ همان افرادي است كه ايمان يا كُفرشان در بالاترين درجه باشد و اگر شخصي به اين ميزان نرسيده باشد، در زُمرة «رَجعت يافتگان» نخواهد بود.[1]
ب) آيا دشمنان حضرت زهرا و امام حسين ـ عليهما السلام ـ رَجعت مي كنند؟
جاي ترديد نيست كه ستمگران به اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ، مصداق كُفر و شرك اند؛ تا جائي كه در احاديث آمده است:
«هر كس در كفر دشمنان و ستمگران به ما اهل بيت شك كند، كافر است»![2]
با در كنار هم قرار دادنِ اين پيام و روايت پيشين، نتيجه مي گيريم اين افراد ـ حتماً ـ به دنيا بازگشت كرده و به دست يداللهيِ حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ به گوشه اي از جزايِ دنياييِ بَرخي اعمال خود مواجه مي شوند.
از احاديث متعدّد استفاده مي شود كه:
«اولين كار حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ پس از ورود به مدينه، بيرون آوردن جنازة آن دو نفر ظالم و غاصبِ حق زهرا ـ سلام الله عليها ـ است. خلاصه مطلب اين مي باشد كه ايشان از مردم مي پرسند: آيا بين شما كسي هست كه آندو را بشناسد؟ در پاسخ مي گويند: ما آنها را از طريق اوصافشان مي شناسيم و كسي غير از آن دو نفر كنار جدّ به خاك سپرده نشده.... سپس ايشان ديوارهاي كنار قبر آندو را خراب مي كنند.... تا اينكه به جنازة آندو رسيده و جسد آنها را با همان صورت كه از دنيا رفته اند بيرون آورده و كفن را كنار مي زنند. امام به اذنِ خدا، آندو را زنده نموده و بر آنها لعن و نفرين مي نمايند... هر كس به اندازة دانه اي از دوستي و محبّت آنها به دل داشته باشد، آنجا عقيدة خود را ظاهر كند. آنگاه به امر حضرت، خلايق اجتماع مي كنند (تا شاهد محاكمة آندو باشند) سپس تمام رفتارهاي ناپسند آنها را در هر عصر و زماني، ذكر كرده و آنها نيز به جنايات خويش اعتراف مي كنند. به دستور حضرت، ابتدا حاضرين از آنها قصاص مي كنند. سپس حضرت امر مي فرمايند تا آتشي از زمين بيرون آيد كه اين همان آتشي است كه بَر در خانة حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ آورده بودند. و با همان هيزمي كه براي آتش زدن اهل بيت ـ عليهم السلام ـ جمع آوري كرده بودند ـ و نزد اهل بيت باقي مانده و از يكديگر ارث مي بَرند ـ آنها را آتش زده، پس دستور مي دهند كه بادي وزيده و خاكسترشان را به دريا ريخته و پراكنده نمايند».
البته تصور نشود كه اين، آخرين عذابِ آندو است: حضرت امام جعفر صادق ـ عليه السلام ـ در اين رابطه چنين مي فرمايند:
«هرگز!... به خدا سوگند كه «سيّداكبر» رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ و «صدّيق اكبر» اميرالمؤمنان و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين و بقيّة ائمه هُدي ـ عليهم السلام ـ و تماميِ آنهايي كه ايمان خالص داشته اند و همة كساني كه كافر محض بوده اند برگشته و آنجا حاضر شده و قصاص مي گيرند. تا جائيكه در يك شبانه روز هزار مرتبه كشته مي شوند ولي باز به صورت نخست بر مي گردند.»[3]
ج آنها در قبر به عذاب مي رسند، پس چرا باز هم در رَجعت متحمّل عذاب مي شوند؟
عدالت يعني: «حفظ تناسبات و اينكه هر چيز در جاي شايسته اش قرار گيرد». پس اگر دانش آموزي به گونه اي كامل به درس بپردازد، شايستة نمرة 20 است و در غير اين صورت، به همان ميزاني كه تلاش كرده به امتياز مي رسد.
نكته اينجاست كه ما خيال مي كنيم: جنايت دشمنانِ حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ همان سيليزدن به ايشان است و ظلم قاتلين حضرت امام حسين ـ عليه السلام ـ نيز، قتل ايشان مي باشد؟! در حاليكه عمق جنايت فراتر از شعاع دركِ ماست.
حضرت امام محمد باقر ـ عليه السلام ـ پاسخ اين سؤال را چنين مي فرمايند:
«آن دو اولين كساني هستند كه به ما ظلم كرده، حق ما را ربوده و بر ما چيره شدند. آندو دري از ظلم و ستم به رويِ ما گشودند كه تا قيامت بسته نخواهد شد. خداوند از ستمي كه در حق ما نمودند نگذرد و آنها را نيامرزد».[4]
به عبارتي: آن «سيلي» نيز آغاز نبرد بي پاياني بود كه از دست پليد دوّمي شليك شد و تنها جنايت آندو نيست![5] تمام جنايات (حتي شهادت حضرت سيدالشهداء ـ عليه السلام ـ از روزِسقيفه و هم پيماني ِ شيطان صفتان جهت غصب حق امامت و مديريّت شايسته سالارِ معصومان، نشأت مي گيرد.
حضرت امام جعفر صادق ـ عليه السلام ـ وزر و وبال همه را گردن آندو مي داند و مي فرمايد:
«تا قيامت هر خون ناحقي كه ريخته شود، هر مالي كه از حرام كسب شود، و هر فحشايي كه مرتكب شوند همه بر گردن آن دو مي باشد، تا اين كه قائم آل محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ به پاخيزد (و از اين اعمال جلوگيري كند). ما بني هاشم بزرگ و خُردسال خود را دستور مي دهيم كه آن دو را سَب نموده (و ناسزا) گويند و از آنها برائت و بيزاري جويند»[6]
با اين حساب، دانسته مي شود كه جرم دشمنان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ يكي و دو تا و صدتا و يك ميليون و يك ميليارد نيست بلكه به اندازه تمام گناهان صغيره و كبيره جن و انس (در طول زمان)، مرتكب فحشا و منكرند؛ و از اينروست كه حتّي قصاصِ در زمان رجعت نيز كافي نمي باشد!
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند:
محبت و ولايت اولياي الهي و برائت از دشمنان آنها واجب است. برائت از كساني كه به آل محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ ستم كرده، هتك حرمت نموده، فَدَك و ميراث حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ را به زور گرفتند و حقوق آن حضرت و اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ را به يغما بردند...
(بحار10/ 356ـ226؛ عيون اخبار الرضا ـ عليه السلام ـ 2/ 126ـ124)
پی نوشت:
[1] . انما يرجع الي الدنيا قيام القائم ـ عليه السلام ـ من محض الأيمان محضا او محض الكفر محضا. فاما من يَسوي هذين فلا رجوع لهم الي يوم الحساب. بحارالانوار، ج 6، ص 254، ب 8، ح 87؛ بحارالانوار، ج 53، ص 138.
[2] . بحار، ج 27، ص 62؛ وسايل الشيعه، ج 28، ص 345؛ اعتقادات شيخ صدوق(ره) 80ـ79.
[3] . ر.ك: احتجاج 449، اِعلام الوري 436، عيون ج 1، ص 58، كمال الدين 253ـ377، الهداية الكبري، 163، مثالب النواصب، 113، ارشاد القلوب ج2، ص 285، الايقاظ 287، بحار 252ـ386، بحار ج 3، ص 277ـ276، و ج 36، ص 245، ج 52، ص 379 و 283، ج 53، ص 12ـ4.
[4] . بحار 30/ 383.
[5] . جنايات آنها را در كتاب «شهادت مادرم زهرا ـ سلام الله عليها ـ افسانه نيست!» مطالعه كنيد (با استفاده از منابع غير شيعي.
[6] . بحار ج 47، ص 323، رِجال كَشّي، ص 206.
*****
پاسخ :
آنچه از قرآن و روايات، بر مي آيد، اينست كه ظلم و ستم، براي انسان پشيماني به بار مي آورد و روز قيامت براي ظالم، سخت تر است تا روز ستم بر مظلوم، چرا كه موقع مجازات و انتقام مي باشد.
ابن ابي الحديد، شارح نهج البلاغه در شرح اين روايت، اينطور مي گويد: «چون آن روز، روز جزاء كلّي و انتقام بزرگ است. نهايت كاري كه ظالم در دنيا مي تواند انجام دهد، كشتن ديگري است آن هم يكبار، و بعد از كشتن، ديگر نمي تواند ألم و آزار ديگري به او برساند، امّا در روز جزاء،ظالم نمي ميرد تا راحت شود، بلكه عذاب او دائم و پي در پي است».[1]
ابن ميثم از ديگر شارحان نهج البلاغه مي گويد: «يوم المظلوم، روز قيامت است، چرا كه روز انصاف و گرفتن حق مظلوم از ظالم است».[2]
و علامه مغنيه نيز مي گويد: «راه گريزي براي ظالم از ظلمي كه كرده، نيست، يا بدست مظلوم، يا توسط ظالمي مثل خود اين ظالم، و يا بدست خالق كه مجازاتش سخت تر است».[3]
از اين سؤال، برداشتهاي مختلفي مي توان داشت. يكي از برداشتها اينست كه: در قيامت، به اعمال، جزا داده مي شود. پس چرا حضرت بقية ا... ارواحنا فداه، در اين جهان انتقام مي گيرد؟ در جواب بايد ذكر كرد كه نوع مجازات در آخرت، با نوع مجازات در دنيا، متفاوت است. اصولاً مجازات بر سه گونه است:
1. مجازات قراردادي (تنبيه و عبرت).
2. مجازاتي كه اثر وضعي گناه است (مكافات دنيوي).
3. مجازاتي كه تجسّم خود جرم است (عذاب اخروي).
نوع اول مجازات، همان كيفرها و مقرّرات جزائي است كه در جوامع بشري، به وسيلة مقنّنين الهي يا غيرالهي، وضع گرديده است. فايدة اينگونه مجازاتها دو چيز است؛ يكي جلوگيري از تكرار جرم، بوسيلة خود مجرم، يا ديگران، از طريق رعبي كه كيفر دادن ايجاد مي كند. و به همين جهت مي توان اين نوع از مجازات را «تنبيه» ناميد. فايدة ديگر، تشفّي و تسلّي خاطر ستمديده است و اين در مواردي است كه از نوع جنايت و تجاوز به ديگران باشد.[4] ظلم به حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ ، ظلم به همه بشريت است.
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه اجر رسالتش را مودّت به خاندان خويش مي داند، نه اين اجر را نمي پردازد، بلكه آن مي كنند كه كردند. مسير خلافت الهي را عوض كردند و تا ظهور حضرت مهدي (عج) اين آب، نه اينكه دريا نمي رود، بلكه به بيابان مي رود و بشريت، در سرگرداني و جهالت قرار مي گيرند.
چه جنايتي بالاتر از غصب خلافت الهي، ظلم به دختر پيامبر اكرم ـ صلي اللّه عليه و آله و سلّم ـ ، غصب حق ايشان و تعرّض به خانة ناموس خداوند، مي تواند باشد. اين جنايت، جزا داده نشده، لذا يكي از برنامه هاي حضرت بقية ا... اروحنا فداه، به مجازات رساندن ظلم كنندگان به اهل بيت پيامبر اكرم مي باشد.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: «هرگاه قائم ـ عليه السّلام ـ خروج كند، ذراري قتلة حسين را بكشد به سبب رضايت به افعال پدران خود». در بيان ديگري امام فرمودند: «هرگاه قائم، قيام كند، خداوند برگرداند هر كس كه مؤمنين را اذيت كرده، در زمان خود، به همان صورتي كه بوده اند، تا از ايشان دادستاني و مؤاخذه حق كند.[5] امّا مجازاتي كه در آخرت مي شوند، تجسم اعمال ايشان است. قرآن كريم مي فرمايد: «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً». يعني «آنچه را كه انجام داده اند، حاضر مي يابند و پروردگار تو به احدي ستم نمي كند».[6] عملي را كه در اين دنيا انجام داده اند، در آخرت، آن را مشاهده مي كنند و در برابر آن پاداش يا عقاب داده مي شوند. پس جزا در آخرت، منافاتي با جزاي در دنيا ندارد.
اگر نگاهي اجمالي به جايگاه حضرت زهرا ـ سلام اللّه عليها ـ داشته باشيم، مي بينيم خداوند متعال در عالم، جايگاهي ممتاز به ايشان عطا كرده است. حضرت صديقه، افتخار خاندان وحي است. مقامات معنوي ائمه ـ عليهم السّلام ـ را، حضرت زهرا ـ عليها السّلام ـ نيز، داراست. چنانكه امام خميني (ره) مي فرمايد: «به حسب روايات، اين مقامات معنوي براي حضرت زهرا هم هست».[7] و باز در جاي ديگر مي فرمايد: «حضرت زهرا ـ عليها السّلام ـ ، حقيقت انسان كامل است. تمام جلوه هاي ملكوتي، جبروتي، ملكي و ناسوتي، در ايشان جمع است».[8] حتي جبرئيل، اين فرشتة مقرّب الهي، بعد از پيامبر اكرم ـ صلي اللّه عليه و آله و سلّم ـ بر حضرت صديقه طاهره ـ عليها السّلام ـ ، نازل مي شود.[9] بارديگر امام خميني (ره)، بزرگ مرد تاريخ مي فرمايد: «مسألة آمدن جبرئيل، براي كسي يك مسئلة ساده نيست، خيال نشود كه جبرئيل براي هر كسي مي آيد و امكان دارد بيايد. اين يك تناسب لازم است بين روح آن كسي كه جبرئيل مي خواهد بيايد و مقام جبرئيل كه روح اعظم است».[10]
حضرت زهرا ـ سلام اللّه عليها ـ تا آنجا پيش مي رود كه غضب او، غضب خداوند متعال و رضايت او، رضايت خداوند متعال مي باشد[11] و اين جز با مقام عصمت نمي سازد. با اين حال مسئلة ولايت و امامت، آنقدر مهم است كه حضرت صديقه طاهره ـ سلام اللّه عليها ـ وقتي مي بيند كه آن را از مسير اصلي خود، منحرف كرده اند، به دفاع از ولايت بر مي خيزد، هرچند در اين راه به خانه ناموس خدا، تعرّض مي كنند، درب خانه را مي سوزانند، به ايشان سيلي مي زنند و... و ايشان نيز آنگونه كه در تاريخ ثبت شده، غاصبين خلافت را رسوا مي كنند و با اين رفتار خويش به مردم آزادانديش جهان، مي فهمانند كه چه ظلم عظيمي به خاندان رسالت صورت گرفته است.
براي مطالعه بيشتر مي توانيد به اين كتابها مراجعه كنيد:
1. شرح خطبة حضرت زهرا ـ عليها السّلام ـ ، عزّالدين حسيني زنجاني.
2. بيت الاحزان (رنجها و فريادهاي فاطمه ـ عليها السّلام ـ)، شيخ عباس قمي.
3. زندگاني حضرت زهرا ـ عليها السّلام ـ ، هاشم رسولي محلاتي.
امام زمان ـ عليه السّلام ـ در يكي از نامه هايشان مي فرمايند:
«و في إبنة رسول الله ـ صلي اللّه عليه و آله و سلّم ـ لي إسوةٌ حسنة...»
يعني: «دختر پيامبر خدا ـ صلي اللّه عليه و آله و سلّم ـ براي من، الگوي نمونه اي است».[12]
پی نوشت:
[1] . ابن ابي الحديد، ج 19، ص 74، قاهره، داراحياء التراث العربي، چ 2، 1385هـ .
[2] . شرح الوسيط، ابن ميثم بحراني، ج 1، ص 634، مشهد، مجمع البحوث الإسلاميه، ط 1، 1366.
[3] . في ظلال نهج البلاغه، محمدجواد مغنيه، ج 4، ص 361، بيروت، دارالعلم للملايين، ط 1، 1972م.
[4] . عدل الهي، ص 201، شهيد مطهري، انتشارات صدرا، چ 8، 1374.
[5] . مهدي منتظر، ص 9ـ408، محمد جواد خراساني، بنياد پژوهشهاي علمي فرهنگي نور الاصفياء، چ 1، 1379.
[6] . كهف، 49.
[7] . حضرت زهرا ـ سلام اللّه عليها ـ در كلام ولايت، ص 11،تدوين: شيخ الاسلامي، فيلي، سازمان تحقيقات خودكفايي، بسيج، چ 1، 1376.
[8] . همان، ص 12، با تلخيص و تصرّف.
[9] . كافي، ج 2، ص 355، مرحوم كليني، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت، انتشارات مسجد، تهران.
[10] . حضرت زهرا در كلام ولايت، ص 14.
[11] . كتاب فاطمه ـ عليها السّلام ـ برترين بانو، ص 149، مرحوم شرف الدين، دارالفكر، قم، چ 5، 1372.
[12] . بحار الانوار، ج 53، ص 180، به نقل از فاطمه زهرا ـ سلام اللّه عليها ـ ياس عصمت، ص 36
*****
پاسخ :
در ابتدا به اين بخش از پرسش ميپردازم كه «انتقام» چيست و با مقام و منزلت حضرت حجت (عج) سازش دارد يا نه؟ و در پايان به بررسي سند و محتواي روايت مورد سؤال ميپردازيم و آيا حضرت، آن دو خليفه را به سبكي كه ذكر شده است مجازات ميكند يا نه؟
جواب پرسش نخست اين است كه، انتقامي كه به حضرت نسبت داده شده است، به معني مجازات كردن و كيفر دادن، سردمداران كفر و نفاق و شرك است، نه به معني كينه توزي و فرونشاندن هوا و هوسهاي دروني. واصولاً امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ ما از چنين هوسهايي پاكيزه بودهاند. و انتقام به معني كيفر هيچ گونه ناسازگاري با مقام امام ـ عليه السّلام ـ ندارد. و از اين رو خداي تبارك و تعالي هم از مجرمان انتقام ميگيرند و در قرآن كريم به همين صفت از او ياد شده است به عنوان مثال به اين آيات توجه بفرماييد:
1. «... اليس الله بعزيز ذي انتقام»[1].
2. «... و الله عزيز ذو انتقام»[2].
در اين آيات هم، انتقام گرفتن خدا، به معني مجازات در برابر كارهاي ناشايست است و به هيچ وجه مسئله، كينه توزي ـ كه در مورد خداوند سبحان قابل تصور نيست ـ مطرح نميباشد.
2. آيا حضرت مهدي (عج) انتقام خواهند گرفت و صفت انتقام برايشان صدق ميكند؟ در پاسخ ميتوان گفت:
1. يكي از لقبهاي امام عصر(عج) «منتقم» است.[3] و اگر نميتوانست دشمنان اسلام را كيفر دهند و يا در برنامه عملياتي او اتفاق نميافتد، هرگز چنين لقبي را به او نميدادند.
3. «من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا...؛ كسي كه خون مظلومي را به ناحق بريزد ما براي وليش سلطه (قصاص) قرار داديم».[4]
2. در دعايي كه به وسيلة عمري از خود آن حضرت روايت شده است آمده است: «وَ اَقمْ بهِ الحُدودَ المعطّلةَ و الأحكامَ المُهمَلة؛ و به توسط او حدود تعطيل شده و احكام كنار مانده اجرا شود».[5]
امام باقر ـ عليه السّلام ـ در ذيل اين آيه شريفه ميفرمايند: كه مراد از «مظلوم» امام حسين ـ عليه السّلام ـ است و ما ولي دم او هستيم و هنگامي كه قائم ما ظهور كند به خونخواهي او ميپردازد.[6]
4. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در روز عيد غدير در معرفي حضرت مهدي (عج) فرمودند: ... الا انّه الحدوث بكلّ ثار لأولياء الّا عزّو جلّ؛ آگاه باشيد حضرت مهدي (عج) انتقام گيرنده از ستمگران است، او خونخواه خون به ناحق ريختة همه بندگان صالح خداست».[7] گفتني است روايات بخش انتقام بسيارند و ذكر همه آنها طولاني شدن جواب را به دنبال دارد. 85. در حديث معراج وارد شده است،چون چشمان پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به نور امامان افتاد، يكي از نورها را با نورهاي ديگر متفاوت ديد، از خداي حكيم ندا رسيد كه: او همان قائم ماست. او همان كسي است كه حلال ما را حلال و حرام ما را حرام خواهد كرد و من توسط او از دشمنان انتقام خواهم گرفت.[8]
6. در روز عاشورا وقتي امام حسين ـ عليه السّلام ـ و اصحابش به دست يزيديان به شهادت رسيدند، ملائكه الهي بسيار ناراحت شدند، و به درگاه الهي شكايت بردند، و آفريدگار توانا در ضمن نشان دادن نور وجود حضرت مهدي (عج) فرمودند: «بذلك القائم انتقم منهم»؛ توسط اين قائم از قاتلان امام حسين ـ عليه السّلام ـ انتقام خواهم گرفت.[9]
7. روايتي كه در پرسش شما آمده است، در كتاب بحار الانوار و بعضي ديگر از كتابها ثبت شده است كه ابوبكر و عمر به «لات و عزي» تعبير شدهاند. و هر چند برخي در بعضي از واسطهها و ناقلين آن حرف (انتقاد) دارند، امّا با توجه به خبرهاي هم خانوادهاش و نيز حديثهايي كه در بخش انتقام و خونخواهي امام حسين ـ عليه السّلام ـ وارد شده است ميتوان گفت: مجازات سختي از جنس به دار آويختن يا سوزاندن و... در انتظار نامبردگان است. و روزي فرا ميرسد كه نه تنها «لات و عزي» بلكه همة لات و عزاها به سزاي جناياتشان ميرسند. و ما هم در انتظار لحظههاي سبزي به سر ميبريم كه شمشير انتقام حضرت، به خونخواهي پهلوي شكسته حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ خانه نشيني امام علي ـ عليه السّلام ـ ، و مظلومانه رفتن امام حسين ـ عليه السّلام ـ قيام كند، و همة كساني كه را كه كهكشان غم را نثار خاندان پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ كردند، به كيفر كارهايشان برساند.
معرفي منابع براي مطالعه بيشتر:
1. بحار الانوار، ج 52.
2. كمال الدين و اتمام النعمه، شيخ صدوق.
3. دولت المهدي، سيد محمد حسيني.
پی نوشت:
[1]. سورة زمر، آية 37.
[2] . آل عمران، 4.
[3] . مرحوم مجلسي، بحار الانوار، ج 52، ص 376.
[4] . اسراء، 33.
[5]. سورة زمر، آية 37.
[6] . مسعود بن عياش، تفسير العياشي، ج 2، ص 290، حديث شماره 65، چاپ افست تهران.
[7] . مرحوم مجلسي، بحار الانوار، ج 37، ص 2 ـ 213، چاپ بيروت.
[8] . مرحوم مجلسي، بحار الانوار، ج 52، ص 283، چاپ بيروت.
[9] . مرحوم مجلسي، بحار الانوار، ج 37، ص 294، چاپ بيروت.
*****
پاسخ :
خداوند تبارك و تعالي مي فرمايد:
«وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ»[1]
«و اراده ما بر اين قرار گرفته است كه به مستضعفين نعمت بخشيم و آنها را پيشوايان و وارثين روي زمين قرار دهيم.
حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «دنيا پس از چموشي و سركشي ـ همچون شتري كه از دادن شير به دوشنده اش خودداري مي كند و براي بچه اش نگه مي دارد ـ به ما روي مي آورد و... و سپس آيه «و نريد ان نمن را تلاوت فرمود»[2]
همچنين حضرت علي ـ عليه السلام ـ در تفسير آيه شريفه فوق مي فرمايد:
«اين گروه آل محمد هستند، خداوند مهدي آنها را بعد از زحمت و فشاري كه بر آنان وارد مي شود بر مي انگيزد و به آنها عزت مي دهد و دشمنانشان را ذليل و خوار مي كند.»[3]
بنابراين، با توجه به اين دو روايت و ديگر روايات ذيل آيه شريفه مي توان دريافت كه اين آيه بشارتي است به مستضعفان (كساني كه اگرچه نيروي بالفعل و بالقوه دارند اما از ناحيه جباران و ظالمان در فشار و سختي بسر مي برند) كه سرانجام، روزي مهدي آل محمد ظهور خواهد كرد و همراه با مبارزه و جهاد مستضعفان بنياد ستمكاران و ظالمان ريشه كن خواهد شد و مستضعفان عزت خود را باز خواهند يافت و نجات پيدا كرده و حكومت عدل جهاني در سراسر گيتي گسترده مي شود.
آري اين آيه بشارتي است براي همه انسانهاي آزاده و عدالت خواه كه پيروزي نهائي از آنِ محرومان و مستضعفان و مظلومان است و سنت خداوند به اين تعلق گرفته است كه فرزندي از سلالة پاك رسول الله ظهور كند و با همراهي ياراني توانمند و بي همتا جهان را متحول سازد و همة ظلمها، تبعيض ها و... را از ريشه بر كند.
اما نكته اي كه قابل ذكر است اينكه اگر چه آيه و آيه بعد از آن خطاب به بني اسرائيل است و بشارت مي دهد كه خداوند آنان را همراه با مبارزات خود از يوغ فرعونيان رهانيد امّا «به صورت يك قانون كلي و در شكل فعل مضارع و مستمر بيان شده است، تا تصور نشود اختصاص به مستضعفان بني اسرائيل و حكومت فرعونيان داشته و مي گويد ما مي خواهيم چنين كنيم...
يعني فرعون مي خواست بني اسرائيل را تار و مار كند، امّا ما مي خواستيم آنها قوي و پيروز شوند.»[4]
خلاصه سخن آنكه آيه شريفه با عنايت به احاديث پرشمار، دلالت بر ظهور منجي مصلح (حضرت مهدي (عج) دارد.
منابع جهت مطالعه بيشتر:
تفاسير الميزان، نمونه و... ذيل آيه شريفه 5 قصص.
پی نوشت:
[1] . سورة قصص، آيه 5.
[2] . نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 209.
[3] . تفسير نمونه، جمعي از نويسندگان، ج 16، ص 18، بنقل از تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 110.
[4] . تفسير نمونه، ج 16، ص 15.
*****
پاسخ :
در قرآن زمان وقوع قيامت به طور مشخص بيان نشده است و تأكيد دارد بر اينكه غير از خداي متعال هيچ كس ديگر حتي پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ از آن آگاهي ندارد. دربارة قيامت از تو سؤال ميكنند، كي فرا ميرسد؟ بگو علمش فقط نزد پروردگار من است و هيچ كس جز او نميتواند وقت آن را آشكار سازد (اما قيام قيامت حتي) بر آسمانها و زمين سنگين است و جز به طور ناگهاني به سراغ شما نميآيد»[1]
از اين آية مباركه استفاده ميشود كه قيامت به طور ناگهاني واقع ميشود و هر لحظه امكان وقوع آن ميرود. و عدم آگاهي از وقوع رستاخيز به ضميمه ناگهاني بودن آن سبب ميشود هيچگاه مردم قيامت را دور ندانند و همواره در انتظار آن باشند. به اين ترتيب خود را براي نجات در آن آماده سازند و اين عدم آگاهي اثر مثبت و روشني در تربيت نفوس و توجه آنها به مسئوليتها و پرهيز از گناه خواهد داشت.
اما از سوي ديگر آياتي به طور كلي و رواياتي به طور صريح وجود دارند كه قبل از وقوع قيامت حضرت حجة (عج) ظهور خواهد نمود و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد در برخي از اين روايات كه هم از طريق شيعه و هم از طريق سني نقل شده و به طور گسترده در متون فريقين آمده است از پيامبر نقل شده كه فرمود: اگر يك روز از عمر جهان بيشتر نمانده باشد. خداي متعال آن روز را آنچنان طولاني خواهد كرد تا مردي از اهلبيت من همنام من به حكومت برسد زمين را پر از عدل و داد كند آنچنانكه پر از ظلم و جور شده است.[2] و همچنين از بررسي و دقت در مجموع آيات و روايات مربوط به حضرت حجة (عج) به اين نتيجه ميرسيم كه تا آن حضرت ظهور ننموده قيامت واقع نخواهد شد. زيرا هدف اصلي و اولي از بعثت انبياء كامل كردن شرايط براي رشد و تكامل آزادانه و آگاهانة انسانها بوده كه به وسيلة قرار دادن وحي الهي در دسترس مردم تحقق يافته است و همينطور اهدافي ديگر نيز منظور بوده است كه از آن جمله ميتوان كمك به رشد عقلاني و تربيت روحي و معنوي افراد مستعد را به شمار آورد. و در نهايت، انبياء عظام ـ عليهم السّلام ـ درصدد تشكيل جامعه ايدهآل بر اساس خداپرستي و انديشههاي الهي، و گسترش عدل و داد در سراسر زمين بودهاند. و هر كدام در حد امكان، قدمي در اين راه برداشتهاند و بعضي از ايشان توانستهاند در محدودة جغرافيايي و زماني خاص، حكومت الهي را برقرار سازند ولي براي هيچكدام از ايشان شرايط تشكيل حكومت جهاني، فراهم نشده است البته فراهم نشدن چنين شرايطي به معناي نارسايي در تعاليم و برنامههايي انبياء يا نقص مديريت و رهبري ايشان نيست و نيز به معناي تحقق نيافتن هدف الهي از بعثت ايشان نميباشد، زيرا هدف الهي، فراهم شدن زمينه و شرايط براي سير و حركت اختياري انسانها است. نه الزام و اجبار مردم بر پذيرفتن دين حق و پيروي از رهبران الهي، و اين هدف تحقق يافته است.
در عين حال خداي متعال در كتابهاي آسمانيش وعدة تحقق حكومت الهي را در پهنة زمين داده است. خداي متعال درقر كريم ميفرمايد: «در زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتيم: بندگان شايستهام وارث (حكومت) زمين خواهند شد.»[3] و در آية ديگر نظير اين مضمون از حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ نقل شده است[4] و بيشك اين وعده روزي تحقق خواهد يافت.
و در جاي ديگر بعد از اشاره به داستان فرعون كه مردم را به استضعاف كشانده بود ميفرمايد: «و نريد اَن نمن علي الذين استضعوا في الارض و نجعلهم ائمةً و نجعلهم الوارثين»[5] ما ميخواستيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را به پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم.»
و نيز روايات ديگري در تطبيق آيات «... و يكون الدين كله لله»،[6] «يظهر علي الدين كلّه»،[7] «بقيّة الله خير لكم»[8]، بر آن حضرت وارد شده كه براي رعايت اختصار، از ذكر آنها صرفنظر ميكنيم.[9]
پس طبق آيات و روايات و اجماع مسلمين بر تحقق حكومت عدل الهي توسط حضرت حجة (عج) به اين نتيجه ميرسيم كه قبل از وقوع قيامت وعدة الهي تحقق پيدا خواهد نمود و حكومت عدل الهي در سراسر زمين گسترده خواهد شد. اين اعتقاد هيچگونه تعارض و تضادي با آياتي كه ميگويد وقوع قيامت به طور ناگهاني صورت ميگيرد، ندارد زيرا بعد از قيام حضرت حجة (عج) و تحقق حكومت عدل الهي هر وقت كه خداوند اراده نمايد، قيام قيامت دفعي و ناگهاني خواهد بود.
اما قسمت دوم سؤال كه فرمودهايد: آيا قرآن واقعي كه در دست امام زمان (عج) و آن چند جزء دارد؟
امام علي ـ عليه السّلام ـ اولين كسي بود كه پس از وفات پيامبر به جمع قرآن مشغول گرديد و به حسب روايات مدت شش ماه در منزل نشست و اين كار را به انجام رساند و پس از تكميل بنا به روايتي «امام آن را با اشتري كرده به مسجد آورد در حاليكه مردم پيرامون ابيبكر گرد آمده بودند، به آنان گفت: «بعد از مرگ پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ تاكنون به جمعآوري قرآن مشغول بودم و در اين پارچه آن را فراهم كرده تمام آنچه بر پيامبر نازل شده است جمعآوري نمودهام، آية نبوده است مگر آنكه پيامبر خود بر من خوانده و تفسير و تأويل آن را بر من آموخته است. مبادا فردا بگوييد از آن غافل بودهايم» آنگاه يكي از سران گروه به پا خاست و با ديدن آن چه علي ـ عليه السّلام ـ در آن نوشتهها فراهم كرده بود بدو گفت: به آن چه آوردهاي نيازي نيست و آنچه نزد ما هست ما را كفايت ميكند علي ـ عليه السّلام ـ گفت: «ديگر هرگز آن را نخواهي ديد» و آنگاه داخل خانه خود شد و كسي آن را پس از آن نديد.»[10]
اين مصحف به عنوان ميراثي نزد امامان قرار گرفته و از امامي به امامي ديگر منتقل شده است. گويا الآن نزد امام زمان (عج) ميباشد.
مصحفي كه امام علي ـ عليه السّلام ـ گردآوري كرده بود داراي ويژگيهاي خاصي بود اولاً: ترتيب دقيق آيات و سور، طبق نزول آنها رعايت شده بود يعني در اين مصحف مكي پيش از مدني آمده و مراحل و سير تاريخي نزول آيات روشن بود ثانياً: در اين مصحف قرائت آيات، طبق قرائت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه اصيلترين قرائت بود، ثبت شده بود و هرگز اختلاف قرائت در آن راه نداشته است.
ثالثاً: اين مصحف (قرآن) مشتمل بر تنزيل و تأويل بوده يعني موارد نزول و مناسبتهايي را كه موجب نزول آيات و سورهها بود، در حاشيه مصحف توضيح ميداد.[11]
بنابراين گرچه مصحف امام علي ـ عليه السّلام ـ داراي امتيازاتي بوده و لكن در تعداد سورهها و آيات با قرآن موجود در ميان مسلمين تفاوت نداشته است. به اين بيان كه زياده و نقصاني نيست به قرآن موجود در آن نبوده است. پس قرآن واقعي همين قرآن است كه در دست مسلمين ميباشد و با قرآن امام علي ـ عليه السّلام ـ تفاوتي ندارد .
براي مطالعة بيشتر به كتب ذيل مراجعه گردد:
1. آشنايي با سورهها، جواد محدثي.
2. مهدي منتظر در نهجالبلاغه، مهدي فقيه ايماني.
امام علي ـ عليه السّلام ـ فرمود:
تلخ كامي دنيا، شيريني آخرت و شيريني دنياي حرام، تلخي آخرت است.
نهجالبلاغه حكمت، 252.
پی نوشت:
[1] . اعراف، آية 187.
[2] . صدوق، اكمال الدين و تمام النعمة، ص 372، قم، مؤسسة النشر اسلامي، 1405 ق، و ابي داوود، سنن، 2/309، بيروت، دارالفكر، اول 1410 ق.
[3] . انبياء آية 105.
[4] . اعراف، آية 128.
[5] . قصص، آية 105.
[6] . انفال، آية 39.
[7] . توبه، 33.
[8] . هود، آية 86.
[9] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، 51، ص 44 ـ 64، بيروت، مؤسسة الوفاء دوم، 1403 ق.
[10] . معرفت، محمد هادي، تلخيص التمهيد، ص 127 لجنة ادارة الحوزة العلمية بقم اول، المقدسه 1411 ق.
[11] . همان، ص 176.
*****
پاسخ :
در پاسخ اين سؤال بايد گفت: در كتب حديثي معتبر شيعه و اهل سنت درباره كيفيت ظهور و نحوه دعوت امام زمان ـ عليه السلام ـ و سخنان حضرت در هنگام ظهور، روايات متعددي نقل شده است كه ما به قسمتي از اين روايات مي پردازيم.
روايت اول: امام صادق ـ عليه السلام ـ در اين باره فرموده اند: وقتي كه حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ ظهور مي كند وارد مسجدالحرام مي شود و به كعبه تكيه مي زند سپس نزد او (313) نفر از خواص اصحابش جمع مي شوند، و اولين سخن آن حضرت اين آيه نوراني قرآن است: «بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين».[1]
روايت دوم: شيخ صدوق در كتاب خودش (كمال الدين و تمام النعمة) از امام باقر ـ عليه السلام ـ نقل مي كند كه اولين كلام حضرت مهدي: آيه «بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين» است و سپس حضرت خودش را معرفي مي كند كه من حجت خدا و نماينده خدا بر شما هستم.
روايت سوم: مفضل مي گويد: امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: هرگاه حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ قيام مي كند وارد مسجدالحرام مي شود و به كعبه تكيه مي زند و آيه «بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين» را قرائت كرده... سپس مي فرمايد: اي مردم من نزديك ترين مردم به آدم ـ عليه السلام ـ هستم. اي مردم من نزديك ترين مردم به ابراهيم ـ عليه السلام ـ هستم. اي مردم من نزديكترين مردم به اسماعيل هستم. اي مردم من نزديكترين مردم به مُحمد ـ صلي الله عليه و آله ـ هستم. هر كه مي خواهد به محمد و اميرالمؤمنين ـ عليهما السلام ـ بنگرد من محمد و اميرالمؤمنين ـ عليهما السلام ـ هستم. هر كه مي خواهد جلوه حسن و حسين ـ عليهما السلام ـ را درك كند من حسن و حسين ـ عليهما السلام ـ هستم. دعوت و درخواست مرا پاسخ مثبت گوئيد. هركس اهل خواندن كتابها و صحف آسماني و فهم آنهاست پس به من گوش بسپارد.
سپس شروع به خواندن صحفي كه به آدم ـ عليه السلام ـ و شيث ـ عليه السلام ـ و صحف نوح ـ عليه السلام ـ و ابراهيم ـ عليه السلام ـ و تورات و انجيل و زبور مي نمايد: آنگاه اهل انجيل و تورات و زبور ديگر مذاهب مي گويند به خدا قسم اين همان تورات و انجيل و زبور و كتب آسماني دست نخورده است.[2]
معرفي كتاب جهت مراجعه:
1. منتخب الاثر. 2. بحارالانوار، ج 53. 3. دارالسلام عراقي.
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود:
الرغبة في الدنيا تورث الغمّ و الحزن. و الزهد في الدنيا راحة القلب و البدن.
ميل به دنيا موجب غم و اندوه مي شود و بي ميلي به دنيا آسايش تن و دل است.
بحار، ج 75، ص 240
پی نوشت:
[1] . كشف الاستاد عن وجه الغائب عن الابصار، تأليف محدث نوري، نقل از منتخب الاثر، ص 578، حديث 4.
[2] . بحارالانوار، ج 53، ص 9 و 10، ا روايات طولاني باب 25، ترجمه شموس المضيئه، ص 168، چاپ رويداد، 1381، ظهور نور، ص 168، دارالسلام عراقي، ص 684، چاپ نگين، سال 80، ترجمه جلد 13 بحار، مهدي موعود ـ عليه السلام ـ ص 647.
منبع: اندیشه قم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}